مدال نقره فستیوال جهانی برای آلبوم «میز دوتایی»
آلبوم «میز دوتایی» از گروه موسیقی «سیریا» توانست یکی از چندین مدال نقره جایزه موسیقی جهانی «گلوبال» را دریافت کند. آموزشگاه موسیقی در اصفهان
این اثر موسیقایی تلفیقی از موسیقی بوشهر است که توسط لیبل «شیدرکوردز» در مارکت بینالمللی منتشر شده است.
جایزه جهانی گلوبال موزیک به عنوان نهادی معتبر و بینالمللی برای معرفی موزیسینهای مستقل از سال ۲۰۱۱ پایهگذاری شد. ضمن اینکه هیات ژوری این جایزه موسیقی متشکل از ۱۲ موسیقیدان برجسته است که اکثرا دارای جوایز متعدد بین المللی گرمی و امی هستند.
آلبوم «میز دوتایی» به خوانندگی محمد لاریان و نوازندگی مهدی ناصری، معین پاکباز، بهروز شریفیان، امیرحسین ماهینی و مهدی منفرد به تهیهکنندگی ماکان صغیری ابتدای سال ۱۳۹۹ منتشر شد و در پلتفرهای دیجیتال ایران در صدر فروش قرار گرفت. آموزش ویولن در اصفهان
آلبوم «میز دوتایی» گروه موسیقی «سیریا» که چندی پیش به صورت فیزیکی و دیجیتالی پیش روی مخاطبان قرار گرفته بود به تازگی و پس از استقبال شنوندگان در نوبت دوم انتشار قرار گرفت.
این آلبوم که ۲۷ فروردین ماه سال ۹۹ به تهیه کنندگی ماکان صغیری منتشر شده، غیر از انتشار به صورت فیزیکی و دیجیتال در پلتفرمهای بین المللی نیز به فروش رسیده است.
آلبوم «میزدوتایی» روایتی از موسیقی است که سعی دارد با وام گرفتن از موسیقی بوشهر و بهره گیری از ترانههایی با گویش فولکلور ساختار جدیدی در موسیقی ایران تجربه کند. آموزش موسیقی کودک در اصفهان
محمد لاریان (خواننده)، بهروز شریفیان (نوازنده پرکاشن)، مهدی ناصری (نوازنده گیتار)، امیرحسین ماهینی (نوازنده گیتار باس و عود)، معین پاکباز (نوازنده درامز)، مهدی حیدری منفرد (نوازنده نی انبان، نی جفتی و عود) نوازندگان این آلبوم را تشکیل میدهند.
گفتوگو با محمد لاریان، خواننده و ترانهسرای گروه «سیریا»: دلیل سرفههای «شعر یادم ر…» را نمیگویم
گفتوگو با محمد لاریان، خواننده و ترانهسرای گروه «سیریا»، درباره قطعه معروف «شعر یادُم ر…»، آلبوم «میز دوتایی»، جاشوهای بوشهر، تاریخ «پل عاشقون»، «هشتپا»یی که از دریا موسیقی بیرون میآورد، و جنی که در رویاهای یک جهاز رفته
نمیدانم بوشهر در ابتداییترین تداعیهای ذهنتان با چه چیزهایی همنشین است؛ شاید با گویش و لهجه بوشهری، شاید با دریا و ساحل و مرغ دریایی و لنج و کشتی، شاید هم با گرما؛ اما بعید میدانم در کنار همه اینها موسیقی نباشد؛ رنگ و لعاب و حس و شور و حرارت و ریتم؛ بعید میدانم پارو زدن و ماهیگیری و دریانوردی بوشهریها را به یاد بیاورید و آواز و موسیقی و نیانبان و جفتی و موسیقی زار و شروهخوانی و لالایی بندری را فراموش کنید. اگر قطعه «شعر یادم ر…» را هم تازگیها شنیده باشید حتما «سیریا» کنار یکی از این تداعیهاست؛ گروهی که تلاش میکند بخشی از تصورات معمول و غلط به بوشهر را تغییر دهد: «همیشه جنوبیها و بوشهریها و جاشوها را با لُنگ و عرقچین نشان میدهند؛ ولی اتفاقا جاشوها خوشبوترین و خوشپوشترین مردمان بوشهر بودهاند؛ چون آنها سفر میکردند به کشورهای دیگر و دنیادیده بودهاند. کسی که دنیادیده است میداند که میتواند عطر خارجی به خودش بزند، شلوار «دیکیز» و کفش «کلارک» بپوشد. » محمد لاریان، خواننده و ترانهسرای «سیریا»، این تصور را ناشی از دیدگاه بالا به پایین مرکزنشینها میداند. این تصور برایتان آشنا نیست؟ منظومه هنری بوشهریها که حالا سوار بر جریانی نوپا و پویا و مدرن شده بسیار به حال و احوال موسیقی و هنر پیشرو مشهد شبیه است؛ دلگیر از تبعیض و محدودیتها و نگاههای غیرمنصفانه. اما با تمام اینها قرار نیست بوشهر به چنین چیزهایی تن بدهد. موسیقی محسن شریفیان، گروه «لیان»، «داماهی»، «جالبوت» و «کماکان»، «فریدون» و خیلی گروههای دیگر و حتی سینمای احسان عبدیپور –هرچند کمی با لاریان در این مورد اختلافنظر داریم- مبدأ این تغییر نگاه هستند؛ جریانی که میخواهد حس و حال فولک و قدیمی و افسانه و اسرار و جادوی قصهگویی خیالگونه جنوب را با هنر منتقل کند. آلبوم «میز دوتایی» اولین تلاش گروه «سیریا» در این راه است؛ آلبومی که هفته آخر فروردین در شرایط قرنطینه و شیوع کرونا نسخه دیجیتالیاش منتشر شد و بعد نسخه فیزیکیاش. تصاویری از مناطق گردشگری و چهرههای مفاخر بوشهر هم در بستهبندی فیزیکی آلبوم آمده که روایتی دغدغهمند است از بوشهر و هنر و مردمان خونگرمش.
آقای لاریان! من اولینبار نام «سیریا» را در پوستر پلتفرم «داربست» دیدم که اجرای گروه شما و نوید اربابیان در یک شب بود. با نوید که صحبت میکردم از گروه شما زیاد تعریف میکرد. شاید خیلیها ندانند چرا اسم گروهتان «سیریا»ست، مثل خود من که اول فکر میکردم اسم گروهتان به کشور سوریه اشاره دارد؛ یا به شهری در اسپانیا (به واسطه تعاملات آبی جنوب ایران و اسپانیا). البته این را هم بگویم که یک گروه موسیقی دونفره آلمانی هم هستند که اسمشان «سیریا»ست.
نه. اسم گروه ربطی به اسپانیا و سوریه ندارد. ما برای اسم گروه از بزرگان بوشهر کمک گرفتیم. دنبال اسمی بودیم که هم بوشهری باشد و هم روی زبان راحت بچرخد. چندتا اسم به ما پیشنهاد شد و درنهایت تصمیم گرفتیم اسمی که آقای فرید میرشکار، نمایشنامهنویس و استاد دانشگاه، به ما پیشنهاد داده بودند انتخاب کنیم. در بوشهر به اهالی موسیقی میگویند «سیریا». در زمان قاجار بردههای سیاهپوست در بوشهر راه میرفتند و میخواندند: «سیریا سیریا… همپای سیاه کی میآد؟» در طول زمان مردم وقتی صدای سیریا را میشنیدند میگفتند اهالی موسیقی آمدند. ما هم فکر کردیم این اسم بهترین انتخاب است برای گروهمان.
فستیوال جهانی برای آلبوم میز دوتایی
روی کاور آلبوم هم نوشتهاید «سیریا از بوشهر» اما در توضیح آلبومتان با عنوان «از بوشهر تا سیریا» آوردهاید که قصد داشتید بهجای تصویری غیرواقعی و سنتی از بوشهر، تصویری مدرن از مردم و موسیقی این شهر ارائه دهید. منظورتان از تصویر غیرواقعی و مدرن از بوشهر چیست؟
آن متن را آقای حمید مؤذنی، یکی از نویسندگان و منتقدان سینمایی بوشهر، نوشتند. برای پاسخ به سؤالتان مثالی میزنم: تلویزیون ملی ایران که مُبلّغ فرهنگی و اقلیمی کشور است، همیشه جنوبیها و بوشهریها و جاشوها را با لُنگ و عرقچین نشان میدهد؛ ولی اتفاقا جاشوها خوشبوترین و خوشپوشترین مردمان بوشهر بودهاند؛ چون آنها سفر میکردند به کشورهای دیگر و دنیادیده بودهاند. کسی که دنیادیده است میداند که میتواند عطر خارجی به خودش بزند، شلوار «دیکیز» و کفش «کلارک» بپوشد. این ما را اذیت میکند که جنوبیها در چشم مرکزنشینها یکسری سیاهپوست و احتمالا عرب هستند که از فرهنگ کمتری برخوردارند؛ درصورتی که اینطور نیست. همانطور که یک نفر در پاریس عاشق میشود، یکنفر در بوشهر هم عاشق میشود. همانطور که یکنفر در فرانسه میرود کافه الان در بوشهر هر ده قدم یک کافه باز شده است. سرو قهوه در بوشهر خیلی مهم است، همان طورکه مثلا در ایتالیا و اسپانیا مهم است. این مرزگذاریها و نگاه از بالا به پایین به بوشهر و جنوب به نظر «سیریا» اشتباه است. ما نسل جوان بوشهر با همان گویشی که داریم میتوانیم عاشق شویم، میتوانیم درباره مهمترین مباحث فلسفی و اخلاقی دنیا بحث کنیم. در دنیایی زندگی میکنیم که بوشهر و پاریس فرقی با هم ندارند.
درواقع فکر میکنید آن نگاه ظاهربین و سطحی به یک تصویر غیرواقعی منجر شده؟
بله. نگاه مرکزنشینها به جنوب، نگاهی توریستی است؛ درصورتیکه این نگاه به شمال وجود ندارد. اینها ما را اذیت میکند و یکجورهایی خودمان هم باورمان شده است. در شرایط کنونی یکنفر در ونیز باید در قرنطینه باشد، همانطورکه من در بوشهر در قرنطینهام.
البته من فکر میکنم این نگاه کمی دارد تعدیل میشود. هرچه مردم با موسیقی شما و یا مثلا با فیلمها و داستانهای احسان عبدیپور آشنا شوند نگاهشان هم تغییر میکند.
من حتی به فیلمها و داستانهای احسان عبدیپور هم انتقاد دارم. احسان عبدیپور خیلی تلاش کرده و از سینماگران مهم ایران است ولی او هم گاهی تن داده به این نگاه تبعیضآمیز؛ مثل همه ما.
ببینید شاید بخشی از این نگاه به رویکرد شما برگردد و یا نگاه واقعگرایانهای که احسان عبدیپور به جنوب دارد. حرفم این است که راه تغییر این نگاه از خود بوشهر و جنوب آغاز میشود با کارهای هنریای که شما و دوستان دیگرتان میکنید.
درست است. از دورهای که علیخان حبیبزاده و ابراهیم منصفی در بندرعباس سعی کردند ساختار و نگاه نویی را وارد فولکلور ایران و جهان بکنند تا الان که «داماهی» و «جالبوت» و «کماکان»، «فریدون» و … در موسیقی کار میکنند همه تلاش کردهاند این نگاه عوض شود. ولی نقد من به سیستم کلی و این نگاه از بالا به پایین است. سیستم آنقدر این نگاه از بالا به پایین را داشته که ما ناخودآگاه از پایین به بالا نگاه میکنیم. اروپا و آمریکا و آفریقا و ایران از لحاظ انسانی که تفاوتی با هم ندارند. همانطور که آنها میتوانند درباره فسلفه هگل صحبت کنند من هم میتوانم.
درباره آن هشتپا روی کاور هم توضیح میدهید؟
من فکر میکنم هشتپا یکی از موجودات اسرارآمیز دریاست. همانطور که سعی کردیم در موسیقی هم این رازآمیز بودن را نشان دهیم، از نشانههای خیالی و اسرارآمیز دریا هم در طراحیها استفاده کردیم. برای همین است که هشتپای روی کاور آن آدم را از داخل دریا درآورده.
برویم سراغ «جهاز جنی» که من بسیار دوستش دارم.
اتفاقا اولین خبرنگاری هستید که درباره این قطعه صحبت میکند. من هم دوست دارم صحبت کنم دربارهاش.
آره. فضای بسیار متفاوتی دارد؛ یک فضای رعبآور و وحشتزا که از فرهنگ و موسیقی زار بیرون میآید. تنظیم قطعه هم خیلی متفاوت است. سعی شده فضاسازیها حس موسیقی زار را منتقل کنند.
آهنگ «جهاز جنی» را من هم خیلی دوست دارم چون پر از راز و رمز است. اثر هنری باید یک رازی را با خودش حمل کند. شاید این دلیلی است که شما و دوستان دیگر از این قطعه خوشتشان آمده. قصه قطعه درباره لنجی (همان جهاز) است که در دریا درگیر رؤیاها میشود. این رؤیاها چی هستند؟ موجودات افسانهای دریا. مردمان دریا کلی قصه و افسانه و داستان و توهم دارند راجع به دریا؛ مثلا «بوسلمه». این شخصیتهای افسانهای باعث میشوند توهمی ایجاد شود برای مردم دریا و آنها را از حالت عادی بیرون بکشد. ابتدای قطعه که میشنویم «همه دنگن، همه منگن، همهشون گیج شده ونگن.. ای جهاز پر جنه» اینجا نقطه ورود به وادی رویا و توهم و زار است. بخشی از ترانه این قطعه از آقای عباس دریایینژاد است که در یکی از تئاترهایش میخواند. من از ایشان اجازه گرفتم و قطعه را بازنویسی کردم و در پایان قطعه هم یکی از اشعار زار خوانده میشود: آنها دارند از زار تشکر میکنند که از تنشان بیرون رفته است.